
تو را من چشم در راهم …
تو را من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ «تلاجن» سایه ها رنگ سیاهی
وز آن دلخستگانت راست اندوهی فراهم ؛
تو را من چشم در راهم .
شباهنگام، در آن دم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند ؛
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام ،
گرم یادآوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم ؛
تو را من چشم در راهم …
[تعداد: 1 میانگین: 5/5]